فردی بود بنام فضیل عیاض که دزد سابقه داری بود و همه تا اسم اورا می شنیدند بدنشان از ترس به لرزه می افتاد . یک شب ازدیواری بالا رفت ، و خواست وارد خانه ای شود اتفاقا صاحب آن خانه مشغول نماز بود و بعد از شروع به خواندن قرآن کرد و صدای قرآن خواندنش به گوش این دزد رسید . ناگهان صدای قرآن خوان را شنید که این آیه را می خواند : آیا وقت آن نرسیده که مدعیان ایمان ،قلبهاشان برای یاد خدا نرم و آرام شود ؟ تا این آیه را شنید متحول شد و گفت : خدایا چرا چرا ، وقتش رسیده است . از دیوار پایین آمد و بعد از آن ، دزدی را کنار گذاشت هر چه را هم دزدیده بود به صاحبانشان پس داد و توبه کرد و یکی از مردان نیک روزگار شد .