قرآن,تنها کتاب آسمانی که به عنوان معجزه است

وَ إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ

قرآن,تنها کتاب آسمانی که به عنوان معجزه است

وَ إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ

داستان برصیصاى عابد

در قرآن در آیه 16 و 17 حشر، عاقبت منافقان را این گونه مثال زده است:

کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلاِْنسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّى بَرِی‏ءٌ مِّنکَ إِنِّى أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ - فَکَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِى النَّارِ خَالِدَیْنِ فِیهَا وَ ذَلِکَ جَزَاء الظَّالِمِینَ؛

کار آنها (منافقان) همچون شیطان است که به انسان گفت: کافر شو (تا مشکلات تو را حل کنم) امّا وقتى که کافر شد گفت: من از تو بیزارم، من از خداوندى که پروردگار جهانیان است بیم دارم - سرانجام کار شیطان و انسان پیرو شیطان این شد که هر دو در آتش دوزخند، جاودانه در آن مى‏مانند و این است کیفر ستمکاران.

جمعى از مفسران و محدثان در ذیل این آیه داستان برصیصاى عابد را ذکر کرده که عاقبت شیطان و پیروان شیطان را مجسم مى‏کند، و این داستان چنین است:

در میان بنى اسرائیل عابد و راهبى به نام برصیصا بود. سال‏هاى بسیار به عبادت خدا اشتغال داشت، و آن چنان در پیشگاه خدا داراى مقام و منزلت شد که حتى بیماران روانى را درمان مى‏کرد، مردم بیماران خود را نزد او مى‏آوردند و با دعاى او شفا مى‏یافتند. روزى زن جوانى از یک خاندان با شخصیت را که بیمارى روانى پیدا کرده بود، برادرانش نزد برصیصا آوردند و بنا شد مدتى در آن جا بماند تا شفا یابد.

شیطان وسوسه گر در آن جا ظاهر شد و آن قدر آن زن را در نظر برصیصا زینت داد که او فریفته شد و به او تجاوز کرد، پس از مدتى آن زن باردار شد، برصیصا دید که نزدیک است آبرویش برود، باز گول شیطان را خورد، و آن زن را کشت و جنازه‏اش را در گوشه‏اى از بیابان دفن کرد.

شیطان این موضوع را فاش ساخت، و برادرانش از این حادثه رنج آور با اطلاع شدند، این خبر شایع شد و در تمام شهر پیچید، و به گوش حاکم رسید، حاکم با گروهى از مردم به بررسى پرداختند، عابد اقرار به گناه کرد، پس از آن که وقوع جنایت براى آن‏ها ثابت شد، حاکم حکم اعدام برصیصا را صادر کرد، مأموران همراه ازدحام جمعیت، عابد را به پاى دار آوردند و او را به بالاى چوبه دار کشیدند، در این هنگام شیطان در نظر عابد مجسم شد و گفت: این من بودم که تو را تا این جا کشیدم، اکنون نیز مى‏توانم موجب نجات تو شوم.

عابد گفت: چه کنم تا نجات یابم؟

شیطان گفت: هرگاه یک سجده براى من کنى، کافى است.

عابد گفت: من که در این جا نمى‏توانم سجده کنم.

شیطان گفت: با اشاره سجده کن، او با اشاره، شیطان را سجده کرد و همان دم دار را کشیدند و جان سپرد و در حال کفر از دنیا رفت. دو آیه مذکور به این مطلب اشاره مى‏کند.

این است سرنوشت کسانى که به پیروى از شیطان ادامه مى‏دهند و با منافقان همنشین و همسو مى‏گردند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد