قرآن,تنها کتاب آسمانی که به عنوان معجزه است

وَ إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ

قرآن,تنها کتاب آسمانی که به عنوان معجزه است

وَ إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ

نگاه قرآن به دنیا

مواهب جهان مادی که همه از نعمت های خداست در بسیاری از آیات، تحت عنوان فضل خدا آمده است «... و ابتغوا من فضل الله ...» [1] در جای دیگر می فرماید: « ...خلق لکم مّا فی الارض جمیعا ... » [2] « همه نعمت های روی زمین را برای شما آفریده است » و حتما وجود این نعمت ها در نظام خلقت لازم بوده و هست ، اگر به عنوان وسیله ای برای رسیدن به سعادت و تکامل معنوی انسان، مورد بهره برداری قرار گیرد، از هر نظر قابل تحسین است .و اما اگر ، به عنوان یک هدف و نه یک وسیله ، مورد توجه قرار گیرد و از ارزشهای معنوی و انسانی بریده شود ، در این هنگام طبعا مایه غرور وغفلت و طغیان و سرکشی و ظلم و بیدادگری خواهد بود حضرت علی«علیه السلام» می فرماید: « من أبصربها بصّرته و من أبصر إلیها أعمته» [3] ترجمه: « آن کس که با چشم بصیرت به آن بنگرد(و آن را وسیله بینایی قرار دهد) دنیا به او آگاهی می بخشد ، و آن کس که به خود آن نگاه کند ، دنیا او را نابینا خواهد کرد »
بنابراین ، اگر دنیا وسیله سرگرمی و بازیچه باشد همانطور که در قرآن می فرماید: « و ما هذه الحیاة الدّنیا الّا لهو و لعب » یعنی تنها هدفشان همین زندگی زودگذر مادی باشد، « من کان یرید العاجلة...» تمامی ظلم و فساد ناآرامی و غرور از اینجا نشأت می گیرد[4].
دین برنامه این جهان
برخی به سبب دین گریزی و برخی دیگر به خاطر دینداری جاهلانه معتقدند که دین برای آخرت است و نه دنیا. برنامه آن جهان است و نه این جهان . این دو گروه معتقدند که دین، پدیده ای است فردی و به اجتماع و سیاست و حکومت بی اعتناست و اینها را به اهل دنیا واگذاشته است[5].
در حالی که، مذهب پیش از آنکه سرای آخرت را آباد کند ، آباد کننده سرای دنیاست، و اصولا تا مذهب در این زندگی اثر نگذارد تأثیری برای آن زندگی نخواهد داشت !
قرآن با صراحت این موضوع را در آیات بسیاری عنوان کرده است ، و حتی گاه دست روی جزئیات مسائل گذاشته ، چنان که در سوره « نوح» از زبان این پیامبر بزرگ (علیه السلام) خطاب به قومش می خوانیم : « فقلت استغفروا ربّکم إنّه کان غفّارا * یرسل السّماء علیکم مدرارا * و یمددکم بأموال و بنین و یجعل لکم جنّات و یجعل لکم أنهارا» [6] « من به آنها گفتم: از گناهان خود استغفار کنید، و با آب توبه آنها را بشوئید که خدا آمرزنده است ، تا برکات آسمان را پی در پی بر شما فرو فرستد ، و با اموال و فرزندان، شما را یاری بخشد و باغ های سرسبز و نهرهای آب جاری در اختیارتان قرار دهد» .
با قبول اصل توحید و ساختن یک جامعه توحیدی بر اساس قبول رهبری پیامبران و پاک سازی محیط از گناه و آراستگی به ارزش های انسانی، جامعه به سوی یک هدف تکاملی پیش می رود و محیطی امن و امان ، آکنده از صلح وصفا ، آباد و آزاد به وجود می آید[7].
به همین دلیل در سوره هود آیه 3 می خوانیم:« ... یمتّعکم متاعا حسنا إلی أجل مسمًّی ....»«... اگر این اصول را به کار بندید تا پایان عمر به طرز شایسته و نیکوئی بهره مند خواهید شد».
دین اجازه نمی دهد که، کسی، خود سرانه در پیگیری راه سعادت ، لذاتش را بر خود حرام گرداند و دنیایش را فدای آخرت نماید در هیچ یک از آیات قرآن و کلمات معصومین ( علیه السلام) از آخرت منهای دنیا، ستایش نشده است، چرا که دنیا مسیر کمال و راه سعادت آخرت است [8]. روایاتی به مضمون آمده است که : « لیس منّا من ترک دنیاه لاخرته لدنیاه» [9]«کسی که دنیا را برای آخرت یا آخرت را برای دنیا رها سازد، از ما نیست» در تعبیر دیگری آمده است که پیامبر خدا « صل الله علیه وآله» می فرماید: « به دنیا ناسزا مگویید، چه، دنیا نیکو مرکبی است برای مؤمن ، به وسیله آن به خوبی می رسد و از بدی می رهد. هر گاه بنده بگوید : « لعنت خدا بر دنیا» ، دنیا گوید: لعنت خدا بر نافرمان ترین ما از پروردگارش[10]».
در آیات دیگری از قرآن ترک دنیا را نهی کرده می فرماید: « و در آنچه خدا به تو داده است، سرای آخرت را بجوی و بهره ات از دنیا را فراموش مکن،...[11]».
ماهیت انسان
از نظر دین انسان دارای دو بعد « جسمانی » و «روحانی» است « ثمّ سّوئه و نفخ فیه من روحه و جعل لکم السّمع و الابصار و الافئدة قلیلا ما تشکرون» [12] سپس به آفرینش انسان پرداخت و از روح خود در او دمید، برای شما گوش و چشم و دل آفرید، اندکی از شما سپاسگزاری می کنند»ارزش روح انسان تا آن جاست که خداوند آن را به خودش نسبت داده « و نفخة فیه من روحی » انسان با بهره برداری صحیح از این دو بعد می تواند از حیات طیّبه برخوردار شودو اگر به درستی از آنها استفاده نکند از بدترین جانوران به حساب خواهد آمد[13]. « انّ الشّر الدّّّواب عند الله الصّمّ البکم الذّین لا یعقلون» [14] « بدترین جنبندگان نزد خداوند کرها و لالهایی هستند که تعقل نمی کنند» .
خداوند در قرآن ، انسان را سراسر فقر و نیاز معرفی کرده، او را عین ربط وفقر وجودی می داند یعنی تمام هستی او به حق وابسته است « یا أیها النّاس أنتم الفقراء إلی الله و الله هو الغنی الحمید» [15] وقتی انسان خود را فقیر و عین ربط یافت، خدای خود را که عین غنا و بی نیازی است، خواهد شناخت[16]« من عرف نفسه فقد عرفه ربّه». [17]
ماهیت دین
تمام احکام اسلام که مجموعا دین را تشکیل می دهد مشتمل است بر : 1ـ بر اساس نیازهای فطری و واقعی بشر است. « فأقم وجهک للدّین حنیفا ... » [18] شالوده دین بر اساس فطرت غیر متغیّره انسان است. و چون تبدیلی در خلقت انسان و آفرینش ساختمان روحی او نیست « لا تبدیل لخلق الله» [19] ، لذا این دین، دین پایدار و ثابت است. خداوند هر یک از انواع مخلوقات را به سعادتی که از روی فطرت و نوع خلقت آن موجود بوده رهبری نموده است و وجودش را به تجهیزاتی که مناسب آن غایت و هدف است مجهز نموده است. « ربنّا الّذی أعطی کلّ شیءٍ خلقه ، ثمّ هدی» [20] پروردگار ما کسی است که به هر چیزی آنچه را نیاز آفرینش آن بوده است عنایت کرده، و سپس آنرا به سوی مقصد و غایتش رهنمون گردیده است[21].
بنابراین انسان مجهّز به جهازی که آن اعمالی را که بر عهده اوست بجای آورد، چرا که از جهت انسانیش جز یک سعادت و یک شقاوت برای او متصّور نیست از این رو به ناچار برای وصول به سعادت و کامیابی اش باید از یک سنت واحدی پیروی کند و این مطلبی است که قرآن بلافاصله به آن اشاره می کند : « ذلک الدّین القیّم ولکن اکثر النّاس لا یعلمون» اینست دین پا بر جا و استوار ولیکن اکثّریت افراد مردم این حقیقت را نمی دانند[22]».
2ـ قوانین اسلامی بر مبنای « قضایای حقیقیه، وضع شده است نه « قضایای خارجیه». قضایای خارجیه، قضایایی است که در عین حال که کلی است مجموعه ای از افراد محدود را در نظر می گیرد. مثلا وقتی می گوئیم همه مردم ایران امروز مسلمان هستند. موضوع آن همه مردم امروز ایران می باشد نه مردم گذشته وآینده . ولی در قضایای حقیقیه موضوع یک عنوان کلی است، نه افراد به خصوص. حکم هم که روی یک عنوان کلی می رود همیشگی و جاودان است نه موقتی و پایدار. مثلا وقتی می گوئیم مثلث شکلی است سه ضلعی که زوایای آن 180 درجه است یک حکم کلی است که شامل گذشته و حال وآینده می شود. قوانین اسلامی به شکل قضایای « حقیقیه» وضع شده است یعنی طبیعت اشیاء در نظر گرفته شده است. وقتی گفته می شود خمر حرام است یا غصب حرام است یک حکم کلّی و همیشگی است[23]. بنابراین احکام اسلام تابع مصالح و مفاسد واقعی است نفس الامری هستند[24].
نیازهای بشری
نیازهای بشربر دو قسم می باشد .
1ـ نیازهای اولی و ثابت
2ـ نیازهای ثانوی و متغیر
نیازهای اولی از لوازم ساختمان وجودی انسان است و طبیعت زندگی او سرچشمه گرفته و آن نیازها تا زمانی که انسان موجود است به قوت خود باقی است و به سه دسته تقسیم می شوند:
1) نیازهای جسمانی، مانند نیاز به غذا و پوشاک
2) نیازهای روحی مانند میل به پرستش خدا، زیبایی جویی وفضیلت خواهی.
3) نیازهای اجتماعی ، مانند میل به معاشرت با دیگران، عدالت ، آزادی، مساوات، امنیت و....
نیازهای متغیر: این گونه نیازها متناسب با هر زمان است و در هر عصری با عصر دیگر متفاوت است. ولی این نوع نیازها بر خواسته از نیازهای اولیه می باشد[25].
نگاه دین به نیازهای بشر
اسلام اصول ثابتی دارد و فروع متغیری که ناشی از همین اصول ثابت است یعنی به موازات انسان ، اسلام قوانین دارد، برای جنبه های ثابت انسان ( و آن چیزهایی که مدار انسانیت انسان را تشکیل می دهد و باید ثابت بماند) ، اسلام قوانین ثابت آورده است . امّا برای آن چیزهایی که مربوط به مدار انسان نیست، اسلام هم فروع متغیری دارد ولی در محدوده همان اصول ثابت ، و یا اساسا دخالتی نکرده ، بشر را مختار و آزاد گذاشته است[26].
بنابراین اسلام در برابر نیازهای گوناگون به نحوی برخورد کرده که موجبات رشد و کمال آنها را فراهم کند. دین برای یک نیاز بیش از حد اصالت قائل نمی شود ، در حالی که برای نیازی دیگر هیچ ارزش و اعتباری را در نظر نگیرد بلکه معتقد است نیازهای انسان باید با روش های معقول و هماهنگ با هم ارضاء شود به طور مثال انسان نمی تواند برای ارضای نیاز جنسی خود مرتکب استمناء یا لواط و زنا شود راه صحیح ارضای این نیاز ، ازدواج دایم یا وموقت است . و حتی حق سرکوب کردن نیازها را هم ندارد همانگونه که مکتبها وآئینهای دیگر این کار را انجام داده اند[27].
همانطور که در قرآن می فرماید: « و رهبانیّة ابتدعوها ما کتبناها علیهم» [28] « رهبانیت بدعتی است که ما بر آنها مقرر نکرده ایم».
نیاز به دین
نیاز به دین در کتاب های کلامی با عنوان فراید بعثت انبیاء بررسی شده است و در زبان جامعه شناسان از آن به کارکرد دین یا خدمات و حسنات دین یاد می شود.
برخی از فواید بعثت که به امور دنیایی مربوط می شود در ذیل این بحث به آن اشاره شده:
1ـ تائید حکم عقل در آنچه بدان راه دارد: آنچه که عقل هم می تواند آنها را بفهمد دین با تأیید خود، عقل را استوار می کند مانند : قباحت دزدی و قتل،...
2ـ تشخیص سود وزیانی که عقل بدان راه ندارد: تشخیص سود و زیان و حسن وقبح و اموری که عقل بدانجا راه ندارد حکم می کند. مانند : ارث را چگونه تقسیم کنیم که نافعتر باشد واینکه چرا مرد دو تا و زن یکی ارث می برد. و در امور مستحبی و ارشادی مانند: پوشیدن روی ظرف آب در شب، مسح سر[29]،...
3ـ حفظ نوع انسان : چون انسان طبعاً مدنی واجتماعی است و اجتماع انسان بدلیل خود خواهی انسان، در معرض تنازع آدمیان قرار گرفته ، دچار هرج ومرج و اختلال نظم می شود، سنّت و قانونی نیاز است که همگان در مقابل آن تسلیم شوندو در پرتو اجرای آن، نظم وامنّیت در جامعه برقرار گردد تا نوع انسانی از هلاکت محفوظ باشد.
4ـ معنا بخشی به زندگی: برخی از جامعه شناسان در تحلیل دین می گویند: جوهر دین را باید در این واقعیت جست و جو کرد که دین در واقع، واکنشی در برابر تهدید به بی معنایی در زندگی بشری و کوششی برای نگریستن به جهان، به صورت یک واقعیت معنادار است[30].
نمونه هایی از پاسخ اسلام به نیاز بشر
دین اسلام جامعترین و کاملترین آئین هاست زیرا: 1ـ برگرفته از منبع وحی است 2ـ برخواسته از نیازهای واقعی بشر است 3ـ در برگیرنده همه نیازها است خداوند در قرآن کریم می فرماید: « و نزّلنا علیک الکتاب نبیانا لکلّ شیء » از تعبیر « کل شیء» به خوبی می توان استدلال کرد که در قرآن، بیان همه چیز است، ولی با توجه به این نکته که قرآن یک کتاب تربیت و انسان سازی است که برای تکامل فرد وجامعه در همه جنبه های مادی و معنوی نازل شده است این آیه علاوه بر اینکه : اصالت واستقلال تعلیمات اسلام را در همه زمینه ها مشخص می کند بار مسؤلیت مسلمانان را سنگین تر می کند، و به آنها می گوید: با بحث مستمر وپیگیر در قرآن، هر چه را لازم دارید از آن استخراج کنید. در روایات اسلامی مخصوصاً روی جامعیت قرآن، به مناسبت همین آیه و مانند آن بسیار تأکید شده است. از جمله حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: « انّ الله تبارک و تعالی أنزل فی القرآن تبیان کل شیء حتّی والله ما ترک شیئا تحتاج الله العباد، حتّی لا یستطیع عبد یقول لو کان هذا، انزل فی القرآن ، ألا و قد أنزله الله فیه» « خداوند در قرآن هر چیزی را بیان کرده است به خدا سوگند چیزی که مورد نیاز مردم بوده است کم نگذارده، تا کسی نگوید: اگر فلان مطلب درست بود در قرآن نازل می شد، آگاه باشید همه نیازهای بشر را خداوند در آن نازل کرده است[31] » اینک نمونه هایی از پاسخ اسلام به نیازهای بشر درذیل اشاره می شود:
1ـ امنیت
نخستین ومهمترین شرط زندگی سالم اجتماعی است در تاریخ اسلام آمده که پیامبران برای فراهم کردن آن، نسبت به قومی که مورد تهدید قرار گرفته بودند پر زحمت ترین کارها را بر عهده گرفتند، و برای جلوگیری از مفسدان ، از نیرومند ترین سدّها استفاده می کردند به همین دلیل ، ابراهیم «علیه اسلام» هنگام بنای «کعبه» نخستین چیزی را که از خدای برای آن سرزمین تقاضا کرد، نعمت امنیت بود ، « ربّ اجعل هذا البلد آمنا» [32] و نیز به همین دلیل ، سخت ترین مجازات ها در فقه اسلامی برای کسانی در نظر گرفته شده است که امنیت جامعه را به خطر می افکنند[33]. دین مبین اسلام امنیت را در همه زمینه ها فراهم کرده علل و عوامل بسیاری در اجتماع وجود دارد که باعث ثبات و امنیت جامعه می شود و عدم آنها باعث از هم پاشیدگی آن خواهد بود، از آنجا که مبنای ما بر اختصار است فقط به برخی از آنها اشاره می کنیم ومی گذریم:
1ـ امنیت فردی: اسلام می کوشد در اثر تربیت صحیح به رفع عیوب انسانها پرداخته و از این طریق ریشه فساد را بر کند لذا اسلام برای حفظ و طهارت خانوادگی، محیط را از محافل عیش و نوش دور نگه داشته، آوازه خوانی و هوس انگیز یها را ممنوع اعلام کرده است و ازدواج را راهی برای سلامت فرد وجامعه مطرح نموده است .
2ـ امنیت اجتماعی: از جمله مسائلی که سبب ویرانی بنای خانواده و اجتماع می شود فسادها ، مزاحمت هایی برای نوامیس مردم ، دزدی ، قتل ، ... است. اجتماع اسلامی وظیفه با اجرای قوانین دقیق و صحیح جلوی این عوامل مزاحم را بگیرد زیرا اصل در جامعه بر این است که گناهی صورت نگیرد. رسول خدا « صل الله علیه وآله» فرمودند: «الا کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیّته» فرد فرد مسلمان را موظف به نظارت در امور و جریانات اجتماعی یکدیگر نموده و همه را مسئول یکدیگر دانسته است از طریق امر به معروف و نهی از منکر . دامنه ارشاد عمومی در اسلام بسیار وسیع و گسترده است. « المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» هم زنان و مردان نسبت به یکدیگر چنین ولایتی را دارند که همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر نمایند[34].
2ـ اقامه قسط وعدل در جامعه
تعریف عدالت : « اعطاء کل ذی حق حقه» [35] « هر صاحب حقی را به حقّ خود رساندن » بیرون از مرز اسلام هیچ گاه به عدالت اجتماعی نخواهیم رسید زیرا اولا: نمی توان عدالت را درباره موجودی که نسبت به او شناخت کامل نداریم، به اجرا در آوریم چرا که دانش بشری ناقص است ونمی تواند مسیر نهایی و اهداف آفرینش و ... را به بشر نشان دهد در ثانی خود خواهی ها، زیاده طلبی ها، ... به انسان اجازه نمی دهد عدالت را آن طوری که هست ببیند و پیاده کند. ثالثاً : در شناخت عدل مطلق، نمی توان معیاری را ارائه داد که مورد اتفاق همگان باشد[36].
از این رو قرآن در یکی از پر محتواترین آیات خود به این هدف از ارسال انبیاء در برنامه های خود تصریح کرده و می فرماید: « لقد ارسلنا رسلنا بالبینّات وأنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط وأنزلنا الحدید... » « ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب(آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه ) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند وآهن را نازل کردیم که درآن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند ، چه کسی او و رسولانش را یاری می کند ، بی آنکه او را ببیند.« خداوند قوی و شکست ناپذیر است» با دقت در آیه شریفه در می یابیم که خدای سبحان می فرماید: ما انبیاء را با دلایل روشن و با همه تجهیزات لازم فرستادیم، تا زمینه برقراری «قسط وعدل» را در جامعه فراهم نماییم[37]».
روشی که اسلام به عنوان عدالت در پی گرفته است به عنوان قصد یا راه میانه وحد وسط معین کرده برای نمونه قرآن می فرماید[38]:«انّ الله یامر بالعدل والاحسان» [39] و همچنین می فرماید: « یا ایّها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله ولو علی انفسکم اوالوالدین والاقربین» [40] یعنی: کوشش و جدیت کنید در بپا داشتن عدل و شهادت بحق دادن اگر چه آن شهادت به ضرر شما و یا پدر ومادر و اقارب شما باشد».
3ـ وحدت
اسلام مردم را به حضور در اجتماع دعوت کرده، بلکه اجتماع را هم به وحدت کرده است به سخن دیگر ، در اسلام مردم تنها به« حضور در اجتماع» دعوت نشده اند ، بلکه به « وحدت در اجتماع» هم دعوت شده اند، در میان احکام اجتماعی اسلام در قرآن کریم، شاید کمترحکمی را بتوان یافت که به اندازه وحدت از آن سخن رفته باشد قرآن کریم آن را با عبارتهای گوناگون از جمله: امة واحدة فالّف بین قلوبکم،لا تتفرّقوا ، لا تنازعوا، لا تتبّعوا السبّل ، تفریقا بین المومنین، شیعا، اختلفوا ،تفرقواو.... آمده است مانند این آیه که می فرماید: « و اعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفّرقوا و ذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم اعدا، فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا ...» « همگی به ریسمان خدا در آویزید وپراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید که دشمنان یکدیگر بودیدواو میان دلهای شما الفت داده و به نعمت او با هم برادر شدید و بر لبه پرتگاه آتش بودید واو شما را از آن رهانید[41] ».
نمونه هایی از قوانین که در تثبیت وتحکیم پیوندهای اجتماعی و وحدت نقش مهمی را عهده دار است:
1ـ حج: اینکه در حج از فرق مختلف جهان با نژادها و زبانهای مختلف سیاه وسفید، سرخ، عرب، عجم و.... افرادی در چند روز معین در آنجا اجتماع می کنند . اینجاست که اسلام این عمل را تنها از نظر فردی وجنبه های عبادی و معنوی ندید زیرا اگر تنها از نظر فردی مورد توجه شارع اسلام بود لازم نبود که آنجا آن را در روزهای معین و با لباسهای یکنواخت قرار بدهد این خود بهترین شاهد برای وحدت اسلامی است. « جعل الله الکعبة الحرام قیاما للنّاس و الشهر الحرام والهدی .... ذلک لتعلمو ان الله ...» [42] « خداوند خانه کعبه و ماه حرام را قیام برای مردم قرار داد تا بدانید که خدا آگاه است با آنچه در آسمان زمین است و بهر چیز دانا است» .
2ـ قبله: از آثار معنوی که دارد یک درس عملی برای اتحاد و قرار دادن نیروها و قدرتها در مسیر واحد و فشرده ساختن صفوف و بالاخره تأثیر زیادی در فکر اجتماعی مسلمانان خواهد داشت[43].
جنبه های منفی در وحدت
اسلام تنها به جنبه های مثبت وحدت اجتماعی اکتفا نکرده و تمام مفاسدی را که در تخریب آن پراکندگی افراد کوچکترین تأثیری داشته باشد شدیدا جلوگیری نموده است چه بسا موضوعاتی از قبیل : دروغ، غبیت ، بدبینی، تهمت فتنه انگیزی، تمسخر، قطع رحم و نظائر آن[44].
در قرآن کریم می فرماید: « .... و ینهی عن الفحشآء و المنکر و البغی یعظکم لعلّکم تذکّرون » [45] در این آیه از سه کار نهی می کند کارهایی که اتحاد، هماهنگی، محبت، امنیت و.... را از بین می برد، « فحشاء» اشاره به گناه پنهان دارد و «منکر» اشاره به گناهان آشکار و« بعضی» نیز هر تجاوز و تعدّی به دیگران را در بر می گیرد[46].
حتی در منابع اسلامی دروغ گفتن در آنجا که سبب نجات دیگری و یا وسیله اصلاح دو دسته است در عین حالیکه دروغ نامیده می شود و گفتاری خلاف واقع است نیک و لازم است و راستگویی در آنجا که باعث هلاکت و پابرجا شدن فتنه ای گردد قبیح و زشت می باشد .
4ـ اصلاح واقعی
« و اّلذین یمسّکون بالکتاب و أقاموا الصّلاة إنا لانضیع أجر المصلحین» [47] ترجمه: « وآنها که به کتاب (خدا) تمسک جویند ، و نماز را بر پا دارند،( پاداش بزرگی خواهند داشت ) زیرا ما پاداش مصلحان را ضایع نخواهیم کرد، این آیات به خوبی نشان می دهد که اصلاح واقعی در روی زمین بدون تمسک به کتب آسمانی و فرمانهای الهی امکان پذیر نمی باشد، و این تعبیر بار دیگر این حقیقت را تأکید می کند که : دین و مذهب تنهایک برنامه مربوط به جهان ماوراء طبیعت و یا سرای آخرت نیست. بلکه آئینی است در متن زندگی انسانها ، و در طریق حفظ منافع تمام افراد بشر، اجرای اصول عدالت و صلح و رفاه و آسایش و بالاخره هر مفهومی که در معنی وسیع اصلاح جمع است [48].
5ـ عمران و آبادی در سایه ایمان
« و لو أنّ أهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الارض» [49] ترجمه:« و اگر اهل شهرها و آبادی ها ، ایمان می آوردند وتقوا پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشودیم . ولی ( آنها حق را ) تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم». « برکات» جمع « برکت» به موهبت های ثابت و پایدار گفته می شود ، در مقابل چیزهای گذرا . در معنایی « برکت » ، کثرت ، خیر و افزایش وجود دارد. برکات ، شامل برکت های مادّی و معنوی می شود ، مثل برکت در عمر ، دارایی ، علم، کتاب و... .
این آیه نشان می دهد که سرمایه گذاری روی فرهنگ و معنّویت جامعه ، بازده اقتصادی هم دارد « آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات» نکته دیگری که در این آیه نهفته است اینکه: ایمان و تقوی سبب نزول برکات می شود، ولی هر نعمت و رفاهی محلول ایمان و تقوی نیست [50] « آمنوا و اتّقوا ... برکات» در ادامه آیه تاکیید می کند که اما متاسفانه آنها صراط مستقیم که راه سعادت و خوشبختی و رفاه وامنیت بود رها ساختند،« و پیامبران خدا را تکذیب کردند ـ و برنامه های اصلاحی آنها را زیر پا گذاشتندـ ما هم به جرم اعمالشان ، آنها را کیفر دادیم[51] « ولکن کذّبوا...» .
6ـ معیشت
اسلام ، دین کار وتحرک است و ضد بیکاری و تنبلی. منطق قرآن ، منطق کار و تحرّک است و موفقیت انسان را در گرو کار و عمل می داند . چه موفقیت دنیوی و چه موفقیت معنوی و اخروی چنان که در قرآن می فرماید « و أن لیس للانسان الاّ ما سعی* أن سعیه سوف یری* ثمّ یجزیه الجزاء لاوفی [52]» برای انسان جز حاصل تلاش او نیست نتیجه کوشش او به زودی دیده خواهد شد. پس هر چه تام تر وی را پاداش دهند[53].
در حدیثی از رسول علیه اسلام است که می فرماید: « هر کس در دنیا به دنبال روزی رود تا دست نیاز به سوی مردم دراز نکند و خانواده اش را در آسایش قرار دهد و به همسایه اش کمک کند، روز قیامت ، با صورتی چون ماه شب چهارده خداوند را دیدار می کند[54].
7ـ خارج ساختن مردم از ظلمات به سوی نور
از جمله تعبیر های قرآن ، در بیان از نزول خویش ، تعبیر به بیرون ساختن انسان ها از ظلمت ها به نور است، که در حقیقت تمامی اهداف تربیتی و انسانی معنوی و مادی نزول قرآن، در همین یک جمله نهفته است، در سوره ابراهیم می خوانیم : « کتاب انزلناه .... »ترجمه:« این کتابی است که برتو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکی ها (یِِ شرک و ظلم و جهل) به سوی روشنایی (ایمان و عدل و آگاهی) به فرمان پروردگارشان در آوری، به سوی راه خداوند توانا وستوده...» این جمله در بیان اهداف نزول قرآن، به قدری جامع و کامل است که تمامی مصادیق ظلمت و نور را در بر می گیرد: از ظلمت جهل، به نور دانش و از ظلمت کفر به نور ایمان ،ازظلمت ستمگری به نور عدالت و از ظلمت فساد به نور و صلاح ، و از ظلمت گناه به نور پاکی وتقوا ،و از ظلمت تفرقه و نفاق به نور وحدت و یکپارچگی، همه و همه را بر می گیرد[55].
8ـ اهتمام به امور مسلمانان
دین اسلام از بهترین آئیین هاست و بنای آن براساس رفع مشکلات مسلمانان است از این رو در همه احکام آن می توان این نکته را به وضوح مشاهده کرد مانند:
1ـ برآورده ساختن نیاز مردم: برآورده ساختن نیاز مردم واجب است، پیشگام شدن در این کار هم واجب است یعنی نبایدگذاشت که شخص نیازمند ، نیازش را بگوید و پس آن را بر آورده کرد. امام صادق علیه السلام فرمود: «اذا علم الرّجل انّ اخاه المومن محتاج فلم یعطه شیئا...» « هر گاه انسان بداند که برادر مومنش نیازمند است و نیازش را برآورده نکند تا او در خواست کند و آنگاه نیازش را برآورده کند، در ازای آن کار پاداش نمی برد» .
2ـ سود رساندن به مردم: بر هر مسلمانی فرض است که سود رسان به دیگران باشد [56]در سوره اسراء آیه 7 آمده است که « ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اسأتم فلها» « اگر نیکی کنید به خودتان نیکی کرده اید و اگر بدی کنید به خودتان بدی کردید» و همچنین در سوره فصلت آیه 46 می فرماید : « من عمل صالحا فلنفسه ومن اساء فعلیها» « یعنی هر کس کار خوبی کند به سود اوست و هر کس بد کند به زیان خود اوست » سعدی نیز گفته : شرف نفس به وجود است و کرامت به سجود هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد