با نظر و نگاهی به آیات و روایات به روشنی در مییابیم که شرع مقدس اسلام در فردیترین دستورات خود اجتماعی است و ارتباطات انسانی و اجتماعی را جزء اصلیترین آموزههای خود قرار داده است. اگر بگوییم قرآن مجید آئیننامه ارتباطات است امری بدیهی را تأیید نمودهایم. رعایت حقوق شهروندی، نحوه ارتباط با والدین، همسایگان، خویشان، دوستان و محترم شمردن حریم بین محرم و نامحرم، آئین و آداب معاشرت، تعاون و مردمداری، صله رحم، رسیدگی به امور محرومان و مستمندان، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، خمس، زکات، نماز و ... از اصلیترین مأموریتها و عبادتهای فردی و اجتماعی مسلمانان به شمار میآیند. با اندکی تأمل پی خواهیم برد که در تمامی آن عبادات، ارتباطات انسانی، اجتماعی بودن و مسئولیتهای جمعی موج میزند.
بارزتر و جالبتر از همه اینکه؛ مهمترین دعایی که بر هر مسلمانی واجب است که آن را در واجبترین اعمال خود، یعنی نماز - آن هم روزی ده مرتبه به ذهن و زبان جاری سازد، دعای «اهدنا الصراط المستقیم» است. دعایی که حتی اگر بطور انفرادی و در خلوت و خانه خود بخوانیم باید کلمات و جملاتی را ادا کنیم که حکایت از گریز از تکروی و حضور جدی و فعال و مفید در جمع و جماعت دارد: نعبد، نستعین، اهدنا، علینا.
به همان میزان که اسلام با جماعت بودن و ارتباط سالم و سودمند و هدفمند با همنوعان و شهروندان اعم از زن و مرد، دختر و پسر، شهری و روستایی، ... را مورد تأیید و تأکید قرار داده اختلاط و ارتباط ناسالم و آسیب زا و شکسته شدن حریم محرم و نامحرم و کشانیدن تمتعات و التذاذهای بصری، جنسی و عاطفی و هیجانی داخل خانواده به بیرون از آن را مورد نهی و نکوهش قرار داده است.
نقل و درج تنها بخشی از آیات و روایات در خصوص و فرهنگ ارتباطات و تعاون خود کتابی مفصل و مستقل خواهد شد. اما در این اجمال چند نمونه را با هم مرور میکنیم:
در سوره آل عمران (آیه 200) تعاون و تعامل در جهت نیکوکاری و تقوا مورد تأکید واقع شده «تعاوَنوا علی البر و تقوی و لا تعاونوا علی الاِثم و العُدوان»؛ در نیکوکاری و تقوا به یکدیگر کمک کنید، نه در گناه و ستمکاری .
تدبر در آیات قرآن، به ما میآموزد که اگر بخواهیم رفتاری خداپسندانه و سلوکی مورد رضای پروردگار و پیامبر خدا و اولیای دین داشته باشیم، باید برای هر اندیشه و عمل خویش، «حجت قرآنی» داشته باشیم و بتوانیم امضای قرآن را پای هر عمل خویش قرار دهیم .
برای هر چیزی، معیار و میزانی است. میزان مسلمانی، «قرآنی زیستن» است؛ یعنی قرآن را «امام» و «هادی» خود قرار دادن و تلاش برای تطبیق رفتار و خصال و اعمال خود با «الگوهای قرآنی».
تدبر در آیات قرآن، به ما میآموزد که اگر بخواهیم رفتاری خداپسندانه و سلوکی مورد رضای پروردگار و پیامبر خدا و اولیای دین داشته باشیم، باید برای هر اندیشه و عمل خویش، «حجت قرآنی» داشته باشیم و بتوانیم امضای قرآن را پای هر عمل خویش قرار دهیم و برای این سؤال که «ایا کتاب خدا، رفتار ما را تایید میکند؟» پاسخ مثبت داشته باشیم.
این هدف و خواسته، از ما میطلبد که روی اسوهها و الگوهایی که قرآن معرفی کرده است، تدبر بیشتری داشته باشیم. ازاینرو، به آموزههای کلام الهی مینگریم و «چگونه بودن» و «چگونه زیستن» را از این کتاب جاودان میآموزیم و به کار میبندیم.
حضرت لقمان، یکی از چهرههای دوستداشتنی قرآن و مورد ستایش خداوند است. لقمان را با صفت «حکیم» یاد میکنند و این ریشه در این آیه دارد که میفرماید: «وَلَقَدْ آتَینَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ ...» لقمان/12؛ ما به لقمان حکمت عطا کردیم.
بیشک، درک و دریافت و خرد لقمان حکیم، فراتر از مردم عادی بود و دلش روشن و عقلش فعال و نگاهش بصیر بود. حقایقی از عالم را میدانست و دانستههای ژرف و حکیمانهاش را به دیگران هم میآموخت و میکوشید از هر حادثه و پدیدهای نکتهای و تجربهای بیاموزد و آن را به کار بندد.
سعدی در گلستان میگوید:
«لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بیادبان، که هرچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، از فعل آن پرهیز کردم».
از حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله نقل است که: لقمان پیامبر نبود، لیکن بندهای فکور و اندیشمند بود، یقینی نیکو داشت، خدا را دوست میداشت، خدا هم دوستدارش شد و به او حکمت آموخت.در روایات، پندهای بسیاری از لقمان نقل شده که یکی بهتر از دیگری است. قرآن کریم هم از نصایح و حکمتها و پندهای لقمان حکیم نمونههایی را آورده است که هر یک از آنها برای «خودسازی» و تهذیب نفس و الگوگیری اخلاقی مفید و ضروری است. خود لقمان که صاحب این مواعظ و پندهاست، انسانی خودساخته بود که با صالحان و حکیمان همنشینی میکرد، از دانش آنان میآموخت، به دیدار حضرت داود علیهالسلام بسیار میرفت و از معارف او نیز بهره میگرفت و مدتی هم چوپانی میکرد.
روزی به او گفتند: تو که گوسفندچران بودی، حکمت را از کجا به دست آوردی؟ گفت: از راه امانتداری، راستگویی و سکوت از گفتن آنچه به دردم نمیخورد.
این است الگوی قرآنی که خوب است گوش جان به پندها و مواعظش بسپاریم.
به نقل خدای کریم در قرآن، حضرت لقمان فرزند خویش را نصیحت و موعظه میکرد. پندهای او از یک سو دعوت به توحید و عبادت و توحید در اطاعت بود، از سویی فراخوانی به ایمان و اعتقاد به جزای الهی و محاسبه دقیق پروردگار به اعمال انسان و توجه دادن به حساب روز قیامت بود، از طرفی دعوت به ارتباط با خداوند در قالب «نماز» و احیای ارزشها به صورت امر به معروف و نهی از منکر بود، از طرفی هم به صبر و ثبات و استقامت در این راه مقدس دعوت میکرد و از توصیههای او، آراسته شدن به کمالات اخلاقی همچون: تواضع، نداشتن غرور، اعتدال در زندگی، ادب در گفتار و رعایت وقار در سخن و آهنگ کلام بود. اینها نکاتی است که همه ما به آنها نیازمندیم و بیشتر اشکالات اخلاقی و رفتاری ما از افراط و تفریط و خروج از حد و مرز «اعتدال» است و غفلت از محاسبه الهی و روز جزا. مخاطب مواعظ حکیمانه لقمان، پسرش بود. با خطاب «یا بُنَی» که در آیات الهی آمده، او را مورد عطوفت و مهرورزی قرار میداد و نصایح مشفقانهاش را به او میفرمود. اما در واقع، مخاطب اصلی او، همه دلهای خاشع و پندآموز و گوشهایی است که شنوای «حکمتهای لقمانی» اند. ما نیز خودمان را جای فرزند لقمان میگذاریم و لحظاتی پای مواعظ و پندهای او مینشینیم:
«پسرم! برای خداوند، شریک قرار مده، که شرک، ظلمی بزرگ است ....
پسرم! اگر عمل انسان (چه نیک و چه بد) به اندازه دانه خردل و ارزنی باشد، در دل سنگی، یا در آسمانها، یا در زمین، خداوند آن را میآورد (و پاداش یا کیفر میدهد). پسرم! نماز را برپا دار،
امر به معروف و نهی از منکر کن، و بر آنچه در این راه به تو میرسد، صبور و مقاوم باش که این نشانه عزم استوار است.
پسرم! صورتت را از روی بیاعتنایی و تکبر، از مردم برنگردان،
در روی زمین، مغرورانه و متکبرانه راه نرو، خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست ندارد.
در راه رفتنت، میانهرو و معتدل باش،
از صدایت بکاه (و داد و فریاد مزن)، همانا زشتترین صداها، صدای الاغهاست.» لقمان/13ـ19.
و اما از مواعظ او در روایات: «پسرم! از تنبلی و بیحالی بپرهیز که اگر کسل باشی، حقی را ادا نمیکنی و اگر ملول باشی، بر حق صبر نخواهی کرد.
پسرم! من از سخن پشیمان شدهام، ولی هرگز از سکوت پشیمان نشدهام.
پسرم! حلیم و بردبار هنگام غضب شناخته میشود، و شجاع را در جنگ میتوان شناخت، و دوست را هنگام نیاز به او.
پسرم! دو زانو نزد عالمان بنشین و از آنان بیاموز، اما با ایشان جدل مکن که تو را دشمن بدارند. از دنیا به اندازهای بگیر که تو را به مقصد برساند. اضافه درآمدت را خرج آخرتت کن، همه دارایی خودت را انفاق نکن که فقیر شوی و سربار دیگران گردی.
پسرم! برای یتیمان همچون پدر باش،
با سفیه همنشینی نکن و از مجالست با دورو و منافق بپرهیز.
پسرم! سه خصلت است که در هر که باشد ایمانش کامل است:
اول آنکه چون راضی شود، رضایتش او را به باطل نکشاند.
دوم آنکه چون خشمگین شود، غضب او را از حق بیرون نکند.
سوم آنکه چون قدرت یابد، در پی آنچه حق او نیست، نرود.
پسرم! یا دانا باش، یا دانشآموز، یا شنونده باش، یا دوستدار اهل علم، و جز اینها نباش که هلاک شوی.
پسرم! در مجالس دانشمندان حاضر شو؛ چرا که خداوند، دلهای مرده را با دانش حیات میبخشد3».
در آغاز بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای حفظ قرآن از تحریف و نابودی، راهی جز به خاطر سپردن آیات الهی وجود نداشت؛ ولی اکنون ـ که چاپ و نشر به پیشرفتی باور نکردنی دست یافته ـ چرا از حفظ قرآن سخن میگوییم؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت: کلام الهی تنها برای جلوگیری از تحریف و نابودی به خاطر سپرده نمیشد تا با پیشرفت صنعت چاپ، حفظ بیهوده جلوه کند.
این امر انگیزههای گوناگون دارد که برخی از آنها عبارت است از:
1. جلوگیری از تحریف
چنان که گفته شد، در صدر اسلام آیات قرآن به صورت پراکنده و بر پوست و استخوانهای شانه و دندههای جانوران، چوبهای درخت خرما، سنگهای سفید، کاغذ و پارچه ثبت میشد؛و احتمال نابودی یا تحریف کلام الهی همواره وجود داشت. در این موقعیت، پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) مسلمانان را به حفظ قرآن سفارش کرد و حتی گروهی را برگزید تا بدین کار بپردازند.
2.عمل به قرآنیکی از اهداف «حفظ» آیات قرآن، عمل به مضامین آن است. وقتی انسان کلام وحی را به خاطر میسپارد، ناخود آگاه جانش تأثیر میپذیرد و او را در مسیر عمل به دستورهای خداوند پیش میبرد. پاداش بسیار حافظان قرآن ـ که در برخی از روایات به چشم میخورد ـ بدین جهت است که آنان پیوسته آیات الهی را تکرار میکنند و گوشت و پوست خود را با آن میآمیزند. در این موقعیت، احتمال این که خداوند آنها را سمت کمال و سعادت رهنمون نشود، بعید مینماید.
عمل به آیات الهی، از دیرباز مورد توجه حافظان و قاریان بوده است. چنان که صحابهیی مانند عثمان و أبی و عبدالله بن مسعود گفتهاند: چون ده آیه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میآموختیم تا آنها را به طور کامل به خاطر نمیسپردیم و عمل نمیکردیم، به فراگیری آیات دیگر نمیپرداختیم.
3. بهرهمندی از عبادت
در آیین اسلام، به خاطر سپردن آیات قرآن عبادتی مهم به شمار میرود و پاداش دارد. بیشتر روایاتی که دربارهی ارزش و اهمیت حفظ قرآن ذکر شده است، نگاه ابزاری ندارند و حفظ را تنها برای جلوگیری از تحریف عبادت نمیشمارند. در نگاه معصومین(علیهمالسّلام) نفس به خاطر سپردن آیات الهی عبادت است و پاداش دارد.
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید:
«اَللّهُمَ فَحَبِّبْ اِلَیْنا حُسْنَ تِلاوَتِهِ وَ حِفْظِ آیاتِهِ»4؛ خداوندا، تلاوت قرآن و حفظ آیاتش را برای ما دوست داشتنی فرما.این دعا نشان میدهد که نفس تلاوت قرآن و حفظ آن محبوب حضرت است؛
و امام ششم(علیهالسلام) به خاطر سپردن آیات الهی را، بیتوجه به مسئلهی تحریف، از حضرت احدیت درخواست میکند.
مرحوم طبرسی در کتاب مکارم الاخلاق[5] بابی با عنوان «صلاة حفظ القرآن» دارد که نشان میدهد «حفظ قرآن» ذاتاً ارزشمند است و از عبادات شمرده میشود.
انسان ها عادت داشتند تا زمانی که پیامبران برایشان معجزه نیاورده اند، حرف این فرستادگان خدا را رد کنند. بعضی ها حرف آن ها را قبول می کردند و بعضی هم بر سرسختی خود می افزودند. اکنون بعد از وفات پیامبران، باز هم مردم نیاز دارند بدانند آیا خدا وجود دارد؟، داروینیسم و نظریه تکامل به کفر ورزی انسان ها و سکولاریزم کمک کرد به طوری که این نظریه انسان ها را تا تاریکی های عصر حجر برد. به خاطر تحریف دین مسیحیت و دین یهودیت، پیروان این ادیان در اثر این نظریه دچار تزلزل و دودلی شدند.
اسلام، آخرین دین آسمانی اکنون در مقابل این نظریات کفر آمیز ایستاده است. بیشتر یافته های علمی که دانشمندان به آن می بالند در قرآن ذکر شده است ، که ۱۴۰۰ سال پیش نازل شده است.
یکی از معجزات علمی که در قرآن آمده است، در مورد سیاه چاله ها می باشد.
خداوند با اشاره به مشخصات خاصی، در آیه زیر به سیاه چاله ها اشاره می کنند.
این مشخصات عبارتند از :
۱) آن ها ستارگانی در حال حرکت هستند.
۲) آن ها پنهان هستند.
۳) آن ها ستارگانی جارو کننده هستند.
اجازه بدهید قبل از اینکه ببینیم اخترفیزیک دان ها در مورد سیاه چاله ها چه می گویند، به این آیه از قرآن کریم اشاره کنیم.
خداوند در قرآن فرموده اند:
فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ (١٥)الْجَوَارِ الْکُنَّسِ (١٦)وَاللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ (١٧)وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ (١٨)إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ (١٩) (تکویر)
۱۵. به راستی سوگند به اختران بازآینده نمی خورم. ۱۶. آن روندگان نهان شونده. ۱۷. و به شب چون تاریک شود. ۱۸. و به سپیده چون بدمد. ۱۹. که این سخن فرستاده ای است بزرگوار(جبرئیل). سوره تکویر
به خوبی امروزه مشخص شده است که ستارگان در طول عمر خود دچار تحول می شوند تا آنکه بمیرند. یکی از انواع مرگ ستارگان، تبدیل شدن به سیاه چاله است.
خداوند در قرآن می فرمایند:
وَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لا إِلَهَ إِلا هُوَ کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلا وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (٨٨) قصص
با خداوند، معبود دیگری را نخوانید. خدایی نیست جز او، هرچیزی نابود می شود مگر ذات او. فرمان مخصوص اوست، به سوی او بازگردانده می شوید. قصص ۸۸
در طول دوره زندگی ستارگان، آن ها موجودیت خود را تغییر می دهند. این تغییر میلیون ها سال طول می کشد. یکی از آن ها تبدیل شدن به سیاه چاله است که چهره ای ترسناک دارد.